علی داودی
 
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
روزنامه خراسان نوشت:

خیلی از مردم وقتی برای ثبت معامله خودرو به دفاتر اسناد رسمی مراجعه می کنند شاید از مبلغی که باید به عنوان هزینه نقل و انتقال رسمی خودرو بپردازند، تعجب می کنند.

نیروی انتظامی جمهوری اسلامی نیز بر این باور است که مبلغی که در این دفترخانه ها دریافت می شود، بیش از هزینه واقعی نقل و انتقال خودروست، ماده ?? لایحه نحوه رسیدگی به تخلفات و دریافت جرایم مربوط به حمل و نقل مقرر کرده است که نقل و انتقال خودرو به موجب سند رسمی انجام شود.

در شهریورماه سال جاری لایحه ای در صحن علنی مجلس مطرح شد که ارائه دهندگان آن با این استناد که دفاتر اسناد رسمی مبلغی بیش از آن چه باید از مردم دریافت می کنند، خواهان حذف این ماده از لایحه شدند تا برای معامله خودرو تنها تنظیم سند عادی و نه رسمی کافی باشد و مردم به جای حضور در دفترخانه ها برای ثبت معاملات خودرو به مراکز تعویض پلاک ناجا مراجعه و مالکیت خودرو را واگذار کنند.

این عده برای اثبات خواسته خود به قانون ثبت استناد می کنند که ثبت نقل و انتقال اموال منقول را اختیاری می داند و در نهایت این که عده ای از نمایندگان ارائه دهنده لایحه هم چنان اصرار دارند که نهاد دیگری غیر از دفاتر اسناد رسمی می توانند این معاملات را انجام دهند تا از پرداخت «پول اضافه» توسط مردم جلوگیری شود.

? میلیون نقل و انتقال

مطلع نبودن مالکان خودروها از مقررات مربوط به نقل و انتقال خودروها باعث شده است تا با انجام دوباره کاری و دریافت سند خودرو به دفاتر اسناد رسمی مراجعه و مبلغ قابل توجهی پرداخت کنند. بررسی ها نشان می دهند، تصویب لایحه اخذ جرائم در مجلس و حذف ماده ?? از این لایحه موجب کاهش ?? درصدی هزینه های مردم در نقل و انتقال خودرو می شود.

جنجال بر سر نقل و انتقال خودرو در کشورمان در حالی بی دلیل به راه افتاده است که طبق ماده ?? قانون حمل و نقل و عبور کالاهای خارجی از قلمرو جمهوری اسلامی ایران؛ مسئولیت صدور گواهینامه رانندگی، اسناد مالکیت و پلاک خودرو در قلمرو جمهوری اسلامی بر عهده نیروی انتظامی است.

بررسی وضعیت نقل و انتقال و ثبت خودرو در کشورهای مختلف نشان داد که سیستم قضایی در ? کشور صنعتی نقشی در این زمینه نداشته و ندارد.

طبق قانون ثبت اموال منقول اختیاری است و شهروندان در صورت تمایل می توانند اموال منقول خود را ثبت کنند به گزارش اکونیوز طبق آمارها سالانه ? میلیون خودرو در دفاتر اسناد رسمی جابه جایی و نقل و انتقال انجام می دهند، بابت این اقدامات و برای صدور هر برگ سند مالکیت به صورت میانگین ??? هزار تومان از مالکان خودرو دریافت می شود، یعنی مبلغی بیش از ??? میلیارد تومان درآمد نصیب دفاتر اسناد رسمی می شود، بدون این که سند صادره مشکلی از مالکان خودروها را حل کند.

در این حالت مالکان خودروها ? سند برای خود در دست دارند که یکی از این سندها برای همیشه گوشه گاو صندوق می ماند و هیچ کارایی دیگری ندارد.

سند سبز صادره توسط پلیس راهنمایی و رانندگی برای خودرو عملا کارایی بیشتری داشته و به عنوان سند رسمی تلقی می شود، اما باید با پرداخت حداقل ??? هزار تومان سندی را دریافت کنند و کار مجددی را دوباره انجام دهند اما با هزینه گزاف تر!

در کشور بیش از ? هزار دفترخانه وجود دارد که کار ثبت و صدور این اسناد را انجام می دهند و درآمدشان بابت ثبت اموال و دیگر خدمات رقم قابل توجهی است اما دفترخانه ها بدون دلیل و تنها برای صدور چند برگ کاغذ ??? میلیارد تومان درآمد کسب می کنند.

دفاتر اسناد رسمی بابت درآمد ??? میلیارد تومانی فقط یک سوم آن یعنی ??? میلیارد تومان را به خزانه دولتی واریز می کنند و مابقی آن نصیب دفاتر می شود، سودی که از جیب مردم و بدون دلیل پرداخت می شود.

فراهم شدن زمینه تخلف

ابراهیم سرابیان، مدرس رشته حقوق می گوید: در مورد به خصوص نقل و انتقال خودرو در ایران باید مدیریت راهور به نمایندگی از دولت تصمیم بگیرد و منشاء قانونی آن تنها راهور است بنابراین شروع و ختم نقل و انتقال خودرو را باید این نهاد تعیین کند و دخالت یک نهاد دیگر حتی اگر با هماهنگی راهور باشد در واقع ایجاد زمینه تخلف به شمار می رود که متاسفانه شاهد آن هستیم.

موازی کاری

سرهنگ «اصغر محبی» رئیس دفتر حقوقی پلیس راهور نیز با بیان این که مراجعه به دفترخانه ها برای ثبت نقل و انتقال خودرو هزینه های مردم و سفرهای درون شهری را افزایش می دهد می گوید: سندی که پلیس صادر می کند برای اثبات مالکیت کافی است.

وی در گفت وگو با مهر می افزاید: سند مالکیتی که پلیس چه در زمان نوشتن شماره برای مالک خودرو و چه در نقل و انتقالات بعدی برای مالک جدید صادر می کند از نظر قانونی کافی است.

وی با بیان این که براساس این سند مالکیت که یک سند رسمی است فرد مالک خودرو محسوب می شود، تصریح می کند: در چند سال اخیر روندی در کشور ایجاد شده که طی آن افراد برای ثبت معاملات خودروی خود به دفترخانه ها مراجعه می کنند که از نظر پلیس این مراجعات برای ثبت نقل و انتقال خودرو الزام قانونی ندارد.

به گفته رئیس دفتر حقوقی پلیس راهور مراجعه به دفترخانه ها برای سند مالکیت اقدامی موازی با اقدام پلیس است اما ضروری و لازم نیست زیرا سند مالکیت صادر شده از سوی پلیس برای اثبات مالک بودن افراد کافی است.

وی تصریح کرد: پلیس قصد ندارد مانع انجام چنین اقداماتی از سوی دفترخانه شود بر همین اساس مردم برای مراجعه به این مراکز و ثبت معاملات خود آزاد هستند اما انجام چنین کاری نه تنها موجب افزایش هزینه های جاری مردم می شود بلکه سفرهای درون شهری را نیز افزایش می دهد.

سرهنگ محبی ادامه می دهد: هزینه ای که پلیس برای تعویض پلاک و نقل و انتقال خودرو دریافت می کند مستقیما به حساب خزانه واریز می شود اما هزینه ای که دفترخانه ها برای این کار دریافت می کنند جنبه منافع صنفی دارد.

موضوع دیگری که دفترخانه ها در این زمینه مطرح می کنند واگذاری بحث نقل و انتقال خودرو براساس اصل ?? قانون اساسی به بخش خصوصی است اما موضوع شماره گذاری و تعویض پلاک یک موضوع حاکمیتی است و نمی توان این موارد را به بخش خصوصی واگذار کرد.

رئیس دفتر حقوقی پلیس راهور تاکید می کند وسیله نقلیه و استفاده از آن تبعات امنیتی- انتظامی دارد که باید پلیس بر آن نظاره گر باشد بر همین اساس واگذاری این موضوع به بخش خصوصی امکان پذیر نیست.

مصوبه شورای انقلاب در ????

تعدد مراکز دخیل در نقل و انتقال خودرو را با سرهنگ حمیدرضا جعفری، رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی خراسان رضوی در میان گذاشتیم. وی با ارائه برخی مستندات و نگاهی به یک مصوبه در سال ???? این گونه به سوال ما پاسخ داد: ما ضرورتی نمی بینیم که این کار ? بار (در دفترخانه های ثبت اسناد رسمی و پلیس راهور) انجام شود.

به گفته وی، ماده یک لایحه قانون نحوه نقل و انتقال وسایل نقلیه موتوری مصوب سال ???? شورای انقلاب هم به صراحت کلیه دفاتر اسناد رسمی را از انجام هر نوع معاملات مربوط به وسایل نقلیه موتوری منع کرده است و نمی دانم چرا عده ای اصرار دارند که افراد برای نقل و انتقال خودروها این همه معطل شوند، به دفاتر ثبت اسناد بروند و این همه پول بدهند؟

جعفری به یک مصوبه مجلس شورای اسلامی در ? سال گذشته نیز اشاره می کند و ادامه می دهد: نیروی انتظامی ? سال قبل لایحه ای را برای ساماندهی این موضوع به مجلس شورای اسلامی ارائه کرده است و براساس آیین نامه راهنمایی و رانندگی تمام سوابق مربوط به خودروها باید در سیستم های ناجا اصلاح شود و در این سیستم مشخص باشد که مالک خودرو چه کسی است. در عین حال براساس ماده ?? قانون ثبت، ثبت اموال غیرمنقول اجباری است ولی ثبت اموال منقول مثل وسیله نقلیه (در دفاتر ثبت اسناد) اجباری نیست و طرفین برای انجام این کار مختار هستند.

این مقام انتظامی تاکید می کند: ماده ???? قانون مدنی هم که سند رسمی را تعریف می کند، صراحت دارد اسناد صادره از طرف پلیس، رسمی محسوب می شود و در شماره گذاری، اختصاص پلاک، دسترسی به اطلاعات مالکان و متصرفان وسیله نقلیه از نظر تبعات امنیتی و انتظامی جزو وظایف ذاتی پلیس است و ما باید این کارها را انجام دهیم و سرانجام جعفری از یک مصوبه دیگر در سال گذشته در مجلس شورای اسلامی سخن به میان آورده، می گوید: ماده واحده اصلاح ماده ?? قانون حمل و نقل و عبور کالاهای خارجی از قلمرو جمهوری اسلامی هم به صراحت تاکید کرده است که مسئولیت صدور اسناد مالکیت و پلاک خودروها در قلمرو جمهوری اسلامی ایران بر عهده نیروی انتظامی است.

برگ سبز، سند عادی است

در همین حال چندی پیش معاون قوه قضاییه از مغایر بودن حذف ماده ?? لایحه اخذ جرایم راهنمایی و رانندگی با اصل ?? قانون اساسی خبر و توضیح داد: ماده ?? لایحه اخذ جرایم مربوط به راهنمایی و رانندگی وظایف بخش خصوصی در زمینه نقل و انتقال خودرو را مشخص کرده است اما اصرار پلیس مبنی بر واگذاری نقل و انتقال خودرو به این نیرو، تعجب برانگیز است زیرا تنظیم سند نقل و انتقال اموال منقول و غیرمنقول در زمره وظایف ذاتی پلیس نیست. رئیس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور ادامه داد: براساس قانون مدنی، برگ سبز مالکیت خودرو که از سوی نیروی انتظامی صادر می شود، در ردیف اسناد عادی قرار دارد و سند بنچاق که در دفاتر ثبت صادر می شود، سند رسمی تلقی می شود.

مخالفت کمیسیون قضایی

اگرچه جعفری از تصویب این قانون در مجلس شورای اسلامی سخن گفته است اما اسداللهی، عضو کمیسیون اصل ?? و نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی از تصویب نشدن این لایحه و مخالفت کمیسیون قضایی با آن خبر می دهد: لایحه ای که سال گذشته به مجلس آمد این وظیفه (نقل و انتقال خودرو) را به نیروی انتظامی محول کرده بود اما با مخالفت کمیسیون قضایی مواجه شد. این کمیسیون مباحث حقوقی مترتب بر این لایحه را متذکر شده بود و دلیل اصلی مخالفت نیز این بود که در این مبحث چون حقوق مختلفی رد و بدل می شود باید در دفاتر ثبت اسناد این کار انجام گیرد این لایحه با وجود مخالفت کمیسیون قضایی به شورای محترم نگهبان هم رفت و آن ها نیز بر همین موضوع انگشت گذاشته و این بخش از لایحه را مردود دانستند.

نماینده مردم تربت جام و تایباد در مجلس شورای اسلامی از طرح مجدد این لایحه در صحن علنی مجلس در هفته جاری و مطرح شدن در کمیسیون قضایی نیز خبر داد و افزود: مقرر شد اصل نقل و انتقال خودرو به عهده دفاتر ثبت اسناد و مجرای طبیعی آن از این مسیر باشد.

اسداللهی در پاسخ به این سوال که دلیل ورود شهرداری ها به نقل و انتقال خودرو و دریافت مبالغی برای انجام این خدمت چیست گفت: شهرداری ها مباحث زیست محیطی مرتبط با خودرو را پی گیری می کنند و مبالغی که دریافت می کنند نباید قابل توجه باشد.

وی مبالغ دریافت شده توسط نیروی انتظامی را هم «جزئی» خواند و ادامه داد: این نیرو فقط در بحث شماره گذاری دخالت می کند و این مبلغ هم جزئی و براساس وظایف و تعرفه های قانونی است .

و سرانجام سرهنگ جعفری، رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی خراسان رضوی پیشنهاد قابل توجهی ارائه می دهد: برای این که مردم ? بار سرگردان نشده، هزینه های زیادی متحمل نشوند و تکلیف آن ها در یک مرجع روشن شود پیشنهادمان این است که نقل و انتقال خودرو صرفا از ناحیه نیروی انتظامی انجام شود و یک کاسه شدن این امور و اجرایی شدن قانون و ثبت اطلاعات در سیستم ناجا خیلی از مشکلات را برطرف خواهد کرد.

به هرحال واقعیت این است که نقل و انتقال یک واحد مسکونی که بیش از ?? برابر یک خودرو ارزش دارد، بسیار راحت تر از جابه جایی یک خودرو است و نارضایتی مردم از این وضعیت و نارضایتی از پرداخت مبالغی قابل توجه در عناوین مختلف بابت نقل و انتقال خودرو را می توان به آسانی در سطح جامعه مشاهده کرد و اکنون که اساس کار در دولت برپایه کوچک سازی سیستم اداری است شایسته است دست اندرکاران معاملات خودرو در اقدامی هماهنگ مانع از تلف شدن وقت و مال مردم شده و این مشکل را با تدبیر مدیریتی حل کنند.

[ سه شنبه 89/8/11 ] [ 9:59 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
همشهری سرنخ در شماره 68 خود گزارشی خواندی از عیالوارترین مرد ایران را به همراه عکس‌های دیدنی از این خانواده منتشر کرده که بخش‌هایی از این گزارش در ادامه می‌آید:

با 26 زن، 195 فرزند و بیش از200 نوه و نتیجه در خانه‌ای در شمال کشور زندگی می‌کرد. تعداد فرزندان او آن‌قدر زیاد بود که برای انتخاب نام آنها با مشکل روبه‌رو شده بود. دو گوسفند، 50 کیلو برنج، 20 کیلو آرد، هفت کیلو حبوبات، چهار کیلو روغن، یک کیلو چای و 10 کیلو قند و شکر مصرف روزانه خانه آنها بود. درباره حاجعلی حق‌پناه صحبت می‌کنیم؛ مردی که در دهه 50 به خاطر خانواده پرجمعیتش تیتر یک روزنامه‌های کشور شد. حالا 34 سال از مرگ حق‌پناه می‌گذرد و خانواده حق‌پناه‌ها جمعیتشان خیلی بیشتر از قبل شده. آن‌قدر که محاسبه تعداد خانواده برای خودشان هم سخت است. خبرنگار و عکاس سرنخ برای اینکه از اوضاع و احوال این خانواده پرجمعیت بعد از مرگ حاجعلی باخبر شوند؛ درست روزی که اعضای این خانواده برای ولیمه دور هم جمع شده بودند؛ شال و کلاه کردند و به روستای جوجاده رفتند.

اگر سری به جوجاده، روستایی بین قائمشهر و ساری بزنید؛ اولین موضوعی که توجه شما را به خود جلب می‌کند تعداد بی‌شمار افرادی است که نام خانوادگی‌شان حق‌پناه است. آنها همه از بازماندگان مردی به نام حاجعلی حق‌پناه هستند که به خاطر تعداد زیاد همسر و فرزندانش نامش به روزنامه‌ها راه یافت.

«من خودم هم حق‌پناه هستم. با کدامشان کار دارید؟!» اینها را راننده تاکسی‌ای می‌گوید که ما از او سراغ خانواده حق‌پناه را می‌گیریم. اکثر ساکنان روستای جوجاده از بچه‌ها، نوه‌ها، نتیجه‌ها و ندیده‌های حاجعلی حق‌پناه هستند که با جمعیت زیادشان روستا را به نام خود درآورده‌اند. راننده می‌گوید: «حتی مسجدی که در مرکز جوجاده قرار دارد زمینی بوده که حاجعلی حق‌پناه به اهالی اهدا کرده تا مراسم‌شان را آنجا برگزار کنند. نام حاجعلی را می‌توانید روی سر در این مسجد که بخش‌هایی از آن هنوز نیمه‌کاره مانده ببینید.»

اینجا همه حاجعلی را به خاطر تعداد همسرها و فرزندان بی‌شمارش به علاوه نفوذ و ثروتی که داشته می‌شناسند. حاجعلی در یک خانواده فقیر به دنیا آمد اما با سعی و تلاش در سن 24 سالگی صاحب مال و املاک زیادی شد. حق‌پناه بزرگ سرانجام در سن 95سالگی به خاطر کهولت سن و به مرگ طبیعی فوت کرد. آن زمان کوچکترین فرزند حاجعلی که از همسر بیست و ششمی‌اش بود؛ سه سال بیشتر نداشت. حالا اگرچه حاجعلی و زن‌هایش همه به رحمت خدا رفته‌اند اما هنوز که هنوز است چرخ روستای جوجاده به کمک پسران، دختران، نوه‌ها، نتیجه‌ها و ندیده‌های حق‌پناه می‌چرخد.

از آمل تا بابل

«خودمان هم آمار دقیقی از تعداد فرزندان پدرمان نداریم. تا به حال فرصتی هم پیدا نکرده‌ایم که شجره‌نامه‌ای از خاندانمان تهیه کنیم.» اینها را حسن، یکی از پسران زن ششم حاجعلی می‌گوید. او 65 سال دارد و وقتی حرف به اینجا می‌رسد که خودش چند زن دارد با خنده ادامه می‌دهد؛ «من یک زن بیشتر ندارم در عوض خدا به من نه دختر و یک پسر داده، راستش خانمم تحمل هوو ندارد. خدا نکند از کار خانمی تعریف کنم آن شب را باید بیرون از خانه بخوابم.» در میان پسران حاجی تنها چند نفرشان هستند که مانند پدر چند همسر گرفته‌اند اما هیچ‌کدام نتوانسته‌اند رکورد پدرشان را در این زمینه بشکنند اما نکته جالب اینجاست که نه خود حاجی و نه پسرانش تا به حال کارشان به طلاق نکشیده است و همسرانشان به‌خوبی و خوشی با هم زندگی می‌کنند. حسن می‌گوید: «زن اول پدرم عاروس نام داشت. پدرم زمانی که 24 سال داشت با این زن که آن زمان 18 ساله بود؛ ازدواج کرد.»

hajali.jpg

عکسی از حاج علی



به گفته حسن، پدرش در اکثر شهرهای مازندران همسر داشته و تا آنجا که او می‌داند پدرش برای زن‌هایش شش خانه خریده بوده؛ «از آمل گرفته تا بابل، قائمشهر، نکا، ساری، زرین‌کلاه و... پدرم زن گرفته بود.» پسران حاجعلی درباره راه و روش زندگی پدرشان حرف‌های زیادی برای گفتن دارند؛ «پدر کارهای زیادی انجام می‌داد. او در حدود 20 هکتار مزرعه گندم، جو، برنج و پنبه داشت و زن‌هایش پا به پایش در مزرعه کار می‌کردند.»

حق‌پناه بزرگ مرد کاری و پرتلاشی بود. او در کنار مزرعه‌داری دستی هم در خرید و فروش دام داشت. برای همین مجبور بود به شهرهای مختلف سفر کند و گاو وگوسفندهایش را بفروشد. شاید یکی از دلایلی که باعث شد حاجعلی 26 زن را به عقدش دربیاورد؛ همین سفرهای زیاد بوده است؛ «به نظر ما یکی از دلایل اینکه پدرمان زیاد زن گرفته، می‌تواند سفرهای زیادی باشد که او می‌رفته. مثلا مادر حسن‌آقا که نامش محرم بود و مادر من و یک خانم دیگر از زن‌هایی بودند که پدرم آنها را در آمل دیده و با آنها ازدواج کرده بود.»

غلامرضا کوچکترین پسر حاج علی است. او 35 سال دارد و نام دخترش که کوچک‌ترین نوه حاجعلی به حساب می‌آید را به احترام مادر خدا بیامرزش مهتاب گذاشته است؛ «مهتاب زن آخر حاجی بود. او 14 ساله بود که به عقد حاجعلی 70ساله درآمد. مردم روستا مدعی بودند که حاجعلی او را از بقیه همسرانش بیشتر دوست دارد.»

خانه‌ای برای 12 هوو

خانه حاجعلی در جوجاده تا سال 73 همچنان پابرجا بود اما در همان سال، وقتی زن‌های فامیل دور هم جمع شدند تا برای غلامرضا، پسر کوچک خانواده آش پشت پای سربازی درست کنند، به خاطر شیطنت بچه‌های فامیل، خانه آتش می‌گیرد و بیشتر یادگاری‌های به‌جا مانده از حاجعلی در میان شعله‌های آتش می‌سوزد. آخرین پسر حاجعلی در این‌باره می‌گوید: «زیر خانه پدر کاه زیادی جمع کرده بودیم. آن روز بچه‌های کوچک شیطنت کردند و با آتش زدن کاه‌ها خانه را به آتش کشیدند. خوشبختانه شخصی در این حادثه آسیب ندید اما خانه پدریم با همه یادگاری‌هایش سوخت.»

خانه اصلی حاجعلی در بالاترین نقطه روستا و روی تپه‌ای بلند قرار گرفته بود. جایی که به قول حسن، هم به ساری مشرف بود و هم قائمشهر. بعد از آن آتش‌سوزی، بعد از پاکسازی بقایای خانه سوخته، آنجا را به باغ تبدیل کردند و درختان نارنگی، پرتقال و انار زیادی آنجا کاشتند؛ «پدرم عاشق خانه‌اش بود و تا جایی که به خاطر دارم؛ او با 12 زن خود و همه فرزندانش در آن خانه به خوبی و خوشی زندگی می‌کردند.» این‌ها را علامرضا اضافه می‌کند در خانه حاجعلی 12 هوو و فرزندانشان به خوبی و خوشی زندگی می‌کردند. همسران حق‌پناه بزرگ به خوبی کارها را بین خود تقسیم کرده و با هم کنار آمده بودند. حسن درباره زندگی در خانه پدری‌اش می‌گوید: «آن زمان مادرانمان در حیاط خانه یک گهواره سراسری با پارچه درست می‌کردند و بچه‌ها را در آن می‌خواباندند. کارهای خانه بین زن‌ها تقسیم شده بود. یکی از آنها فقط مسوول نگهداری از نوزادان بود.»

حاجعلی برای اینکه نظم و انضباط را در خانواده پرجمعیتش برقرار کند؛ گاهی مجبور می‌شد ابروهایش را درهم بکشد و با توپ و تشر اوضاع را آن‌طور که دلش می‌خواهد سر و سامان دهد. او مرد خانواده‌داری بود و تا آنجا که می‌توانست سعی می‌کرد خانواده‌اش را دور هم جمع کند. غلامرضا که یکی از پسران تحصیلکرده حاجعلی است؛ می‌گوید: «پدرم به اتحاد و همبستگی در خانواده خیلی اهمیت می‌داد. حتی در زمان ناهار و شام با اینکه تعداد خانواده زیاد بود اما او در چند نوبت غذا می‌خورد تا دل همه را به دست بیاورد و با همه اعضا خانواده‌اش دور هم بنشینند.»

جیره پادگانی

سال‌ها پیش وقتی حاجعلی به خاطر تعداد زیاد زنان و فرزندانش سوژه روزنامه‌ها و مجله‌ها شد؛ درباره زندگی‌اش به خبرنگارها گفت: «من در چند نوبت با خانواده‌ام شام و ناهار می‌خورم. اول با یکی از همسرانم و فرزندانمان و بعد هم به نوبت با بقیه غذا می‌خورم. به همین خاطر پرخور شده‌ام!»

حق‌پناه بزرگ مرد دست و دلبازی بود و به خاطر کار و تلاش زیادی که انجام می‌داد؛ وضع مالی خوبی به‌هم زده بود. او دوست نداشت به اهل و عیالش بد بگذرد. رشید یکی دیگر از فرزندان حاجعلی در این‌باره می‌گوید: «غذای ما خیلی زیاد بود. ما آن زمان که دور هم بودیم؛ روزی دو گوسفند، بیش از 10 مرغ، 50 کیلو برنج، 20 کیلو آرد، هفت کیلو حبوبات، چهار کیلو روغن، دو کیلو کره، هشت کیلو پنیر، یک کیلو چای و 10 کیلو قند و شکر مصرف می‌کردیم.»

غلامرضا در ادامه صحبت‌های برادرش با خنده می‌گوید: «ما در خانه قبلی‌مان جایی داشتیم به اسم بالاخانه. آنجا همیشه یک لاشه گوسفند آویزان بود و به محض اینکه نزدیک بود تمام شود؛ پدرم آن را برمی‌داشت و یک لاشه پرگوشت دیگر آویزان می‌کرد.»

به هر حال خرج خانه‌ای که در آن 12 هوو، 195 پسر و دختر و بیش از 200 نوه و نتیجه زندگی می‌کردند، معلوم است که زیاد می‌شود اما حاجعلی به خاطر داشتن زمین‌های زیاد وکشاورزی مناسب می‌توانست هزینه خانواده‌اش را تامین کند. البته این برای زمانی بود که حاجعلی تنها 12 زن داشت اما وقتی تعداد همسران او به عدد 26 رسید؛ حق‌پناه بزرگ مجبور شد برای بقیه زن‌هایش در شهرها و روستاهای اطراف جوجاده خانه بگیرد و هرچند روز یک بار برای سرکشی به وضعیت آنها به شهرها و روستاهای دیگر مازندران رفت و آمد کند. او برای رفت و آمدش هم آدابی داشت که بچه‌ها باید آن را رعایت می‌کردند؛ «پدرمان اسبی داشت به اسم سهند.زمانی که او می‌خواست برای دیدن زن و فرزندانش به شهر دیگری برود با سهند تا لب جاده می‌رفت و از آنجا سوار بنز 190اش می‌شد. وقتی هم که می‌خواست برگردد؛ یکی از دختران یا پسرانش باید با اسب لب جاده می‌رفت و آن‌قدر منتظر می‌ماند تا حاجی از راه برسد و سوار بر سهند به داخل روستا برگردد.»

خواستگاری برای هوو

پسران حاجعلی تا دلتان بخواهد از پدرشان و کارهایی که انجام داده، خاطره دارند اما حتما دختران حق‌پناه هم حرف‌های شنیدنی از پدرشان دارند. برای همین پای حرف‌های آنها می‌نشینیم. روزی که ما برای تهیه گزارش به روستای جوجاده رفتیم؛ بهترین فرصت ممکن برای دیدن بازمانده‌های حاجعلی بود؛ چراکه ولیمه خوران یکی از پسران حاجعلی بود که داشت خودش را برای زیارت خانه خدا آماده می‌کرد.

حاجی صنم سومین دختر حاجعلی از زن اولش یعنی عاروس است.  او که حالا 85 ساله است، می‌گوید: «آن اوایل حاجی با 12 همسرش در یک خانه زندگی می‌کرد. همه رابطه‌شان با هم خوب بود. وقتی حاجی می‌خواست دوباره ازدواج کند، مادرم خودش چادر به کمر می‌بست و به در خانه آن زن می‌رفت تا او را از خانواده‌اش برای حاجی خواستگاری کند.»

به گفته صنم زندگی در خانه حاجعلی خیلی جالب بود چرا که گاهی اوقات در یک هفته چند زن هم‌زمان با هم وضع حمل می‌کردند؛ «حاجعلی در میان 26 زن خود سه تای آنها را از همه بیشتر دوست داشت. اولی مادرم عاروس بود که هم پای حاجی بود. دومی محرم خانم و سوم همسر آخر پدرم، ماتابه بود.» صنم در جواب این سوال که آیا حاجعلی دستِ بزن هم داشته، خنده‌اش می‌گیرد؛ طوری که دندان‌های طلایش به چشم می‌آیند؛ «حاجی سیاست داشت. اگر خشم نمی‌کرد و از زن‌هایش زهرچشم نمی‌گرفت که آنها به راحتی نمی‌توانستند در کنار هم زندگی کنند. او گاهی دستِ بزن هم داشت اما بعدا دلجویی می‌کرد. خلاصه اینکه حاجی خیلی خانواده‌دوست بود.»

گوش به آهنگ سطل مسی

«به پدربزرگم به این خاطر حاجعلی گدا می‌گفتند که او عاشق حضرت علی(ع) بود و ارادت خاصی به او داشت. به همین دلیل گدای علی لقب گرفت. حتی شعری که روی سنگ مزار او نوشته‌ایم هم بی‌مناسبت با اسم او نیست.» فرامرز حق‌پناه اینها را می‌گوید؛ او اولین نوه حاجعلی است که در سال 51 توانسته دیپلم بگیرد.

 فرامرز مدتی روی خانواده‌اش تحقیق کرد تا آمار دقیقی از تعدادشان جمع‌وجور کند اما از آنجا که تعداد آنها خیلی زیاد است، از این کار منصرف شد. «در آماری که سال 51 گرفتم متوجه شدم حاجعلی حدود 540 دختر و پسر و نوه و نتیجه دارد. شاید الان حدود 2300 نفر باشیم، شاید هم بیشتر.» فرامرز از حاجعلی خاطرات زیادی دارد.

 او می‌گوید: «خوب به خاطر دارم که وقتی ما بچه بودیم حاجی برای اینکه دخترها، پسرها، نوه و نتیجه‌هایش را صدا کند، می‌گفت: «آهای. او تعداد زیادی از فرزندانش را به اسم نمی‌شناخت و به همه می‌گفت آهای.»

حاجعلی حتی برای صدا کردن بچه‌هایش از سر مزرعه هم رسم و رسوم خاصی داشت. آن زمان تلفن همراه نبود. برای همین حق‌پناه بزرگ به یکی از ستون‌های خانه‌اش سطلی مسی آویزان کرده بود و هر وقت می‌خواست پسرانش را از سر مزرعه به خانه صدا کند، با یک چکش به سطل مسی می‌کوبید تا اعضای خانواده را دور هم جمع کند؛ «یکی از نشانه‌های حاجعلی داسی بود که همیشه همراهش بود. او بدون آن داس هیچ‌جا نمی‌رفت و اعتقاد داشت که ابزار کارش باید همیشه همراهش باشد. پیرمرد جز قند و شکر هیچ چیز دیگری نمی‌خرید. همه محصولات مورد استفاده‌اش را خودش به کمک همسرانش درست می‌کرد. از پشم و پنبه گرفته تا شیر و کره و پنیر.»

 سفره عقدی برای سه عروس

یکی دیگر از خاطرات بامزه‌ای که همه فرزندان و اطرافیان حاجعلی آن را به خوبی به یاد دارند، مربوط به روزی می‌شود که حاجعلی سه نفر از همسرانش را در یک شب عقد کرد. این اتفاق را حسن حق‌پناه به خوبی به خاطر دارد؛ «عاروس، حوا، مریم، ننه خانم، ننه‌جان، محرم خانم، فضه، فاطمه، صغری و ماتابه یا مهتاب تنها چند تن از زنان حاجی هستند.» مدتی که حاجعلی برای فروش دام‌هایش به آمل رفت‌وآمد می‌کرد، از دو دختر اهل روستای «گتاب» خواستگاری می‌کند. یکی از آنها ماتابه بود که آن زمان 14 سال بیشتر نداشت؛ «وقتی پدرمان می‌خواست این دو زن را به عقد خودش دربیاورد، یکی دیگر از دختران روستا هم از او می‌خواهد او را هم به‌عنوان همسر قبول کند. پدرمان هم قبول می‌کند. به این ترتیب او در آن شب سه زن را با هم عقد می‌کند.»

با اینکه حاجعلی در طول زندگی‌اش زن‌های زیادی را به عقد خود درآورد اما فقط رضا یکی از پسران حاجعلی که حالا70 ساله است مانند پدرش چند همسر دارد. او تا به حال پنج همسر اختیار کرده است؛ «پدرم قبل از مرگش قصد داشت دختر دیگری را هم به عقد خود درآورد اما دیگر اجل مهلتش نداد. او هر کاری کرد نتوانست از خانواده آن دختر رضایت بگیرد.» بعد از آن ماجرا حاجعلی گفته بود که دخترهای امروزی پرتوقع شده‌اند و به هیچ شرایطی راضی نمی‌شوند

[ سه شنبه 89/8/11 ] [ 9:55 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]

شهرزاد میر قلی‌خان در گفت‎و گو با پرس تی وی گفت: "دولت امریکا برای انجام کاری مربوط به امور دولتی از من دعوت کرد .. آنان حتی برای من بلیط گرفتند ولی در فرودگاه به من دستبند زدند و زندانی‌ام کردند و به هر شکل ممکن به شکنجه من پرداختند."

میر قلی‌خان که در زمان دستگیری تنها 26 سال داشت، با این‎که مادر دو کودک است، از 3 سال پیش تا کنون در زندان امریکا به سر می‌برد.

امریکا مدعی است که همسر سابق او، محمود سیف، سعی در صادرات عینک‌های دید در شب از اتریش به ایران را داشته است، و این درحالی است که شهرزاد در غیاب او بازداشت و از سوی دادگاه فدرال فلوریدا محکوم به پنج سال زندان شد.

گفتنی است، دو دختر شهرزاد میر قلی‌خان پیش از آزادی سارا امیلی شورد که به اتهام ورود غیرقانونی به خاک ایران و جاسوسی در بازداشت بود، با وی دیدار کرده بودند.

جمهوری اسلامی ایران در تاریخ 23 شهریور، سارا شورد را که به اتهام ورود غیرقانونی به خاک ایران دستگیر شده بود، با قرار وثیقه 500 هزار دلاری آزاد کرد.

سه تبعه امریکایی با نام‌های سارا امیلی شورد 31 ساله، شان مایکل بوئر و جاشوا فلیکس فاتال 27 ساله، در مرداد ماه 1388 (ژوئیه 2009) در مناطق کوهستانی استان کردستان، به اتهام ورود غیرقانونی به خاک ایران دستگیر شدند.

تهران درحالی سارا امیلی شورد را با قرار وثیقه‎ای 500 هزار دلاری آزاد کرد که دولت امریکا تاکنون چندین ایرانی را دستگیر و برای آن‌چه نقض تحریم‌های واشنگتن علیه ایران می‎نامد، زندانی کرده است.

بر خلاف رفتار خشن نیروهای امریکایی با ایرانیان بازداشت شده در امریکا، با شهروندان امریکایی زندانی در ایران با وجود این واقعیت که آنان در معرض اتهاماتی بسیار جدی بودند، به خوبی رفتار شده است.

دولت ایران همچنین بر مبنای اصول انسانی و مبانی اسلامی، با درخواست مادران بازداشت‌شدگان موافقت کرد و به آنان اجازه داد تا با سفر به ایران با فرزندان خود دیدار کنند


[ سه شنبه 89/8/11 ] [ 9:52 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
دیلما روسوف با شکست رقیب خود توانست ریاست جمهوری برزیل را به دست آورد و نخستین رئیس جمهور زن تاریخ این کشور شود.

واحد مرکزی خبر به نقل از شبکه تلویزیونی الجزیره انگلیسی : روسوف با به دست آورن 56 درصد آرای انتخاباتی توانست رقیب خود خوزه سرا را که فقط 44 درصد از آرا را از آن خود کرده بود ، شکست دهد.

با انتشار خبر پیروزی دیلما روسوف، طرفداران وی در مناطق مختلف برزیل با حضور در خیابان به شادی و پایکوبی پرداختند.

نکته جالب و در خور تامل درباره روسوف این است که وی هرگز در سمتی انتخابی حضور نداشت تا سال دو هزار و سه که داسیلوا وی را به سمت وزارت معادن و انرژی برزیل و بعدها به سمت رئیس کارکنان دفتر خود برگزید، چهره ای شناخته شده در این کشور به شمار نمی آمد.

در پی پیروزی "دیلما روسف" نامزد حزب کارگر برزیل در انتخابات ریاست جمهوری این کشور، شبکه یورونیوز گوشه ای از زندگینامه سیاسی وی را منتشر کرد.

در بیوگرافی خانم روسف آمده است: دیلما روسف دختر یک مهاجر دوران کمونیست بلغارستان است که همراه پدر به خاطر سرکوب های حزب کمونیست به برزیل مهاجرت می کند.

روسف به حزب چپ مخالف دولت می پیوندد و به خاطر مبارزه مسلحانه ، بازداشت و محکوم به زندان می شود.

وی تا سال 1973 به مدت سه سال به زندان محکوم شد.

سپس وی به حزب کارگر برزیل می پیوندد و در سال 2003 میلادی ، خوزه لوئیس اینانسیو لولا داسیلوا رئیس جمهور کنونی برزیل، وی را به عنوان وزیر انرژی کابینه خود معرفی می کند.

داسیلوا در سال 2005 روسف را به سمت رئیس دفتری خود می گمارد و در خلال این سالها، وی خود را برای نامزدی انتخابات ریاست جمهوری آماده می کند.

تحصیلات خانم روسف در زمینه اقتصاد است و معتقد است که این علم باید زندگی مردم را متحول کند نه اینکه تنها ارقامی بر روی کاغذ باقی بماند.

براساس این گزارش ، یکی از مهمترین محورهای مبارزات تبلیغاتی دیلما روسف، سرمایه گذاری بر روی صنعت ساخت و ساز بوده است و این تبلیغات تا اندازه بسیار زیادی توانست وی را در غلبه بر رقبای خود کمک کند.

لولا داسیلوا ضمن حمایت از نامزدی روسف به عنوان نماینده حزب کارگر در رقابت های انتخاباتی، به مردم برزیل وعده داد وی سیاست های هشت سال گذشته او را دنبال خواهد کرد.

گفتنی است دادگاه عالی انتخابات برزیل اعلام کرد در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری این کشور که روز یکشنبه برگزار شد، از نود ممیز دو دهم درصد آرا شمارش شده دیلما روسف پنجاه و پنج و دو دهم درصد و خوزه سِرا چهل و چهار و هفت دهم درصد آرا را کسب کرده اند.

به این ترتیب روسف به عنوان نخسیتن زن تاریخ برزیل انتخاب شد و روز اول ژانویه بطور رسمی زمام حکومت را در دست خواهد گرفت

[ دوشنبه 89/8/10 ] [ 11:26 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
?? آبان ????

عکسهایی که در زیر مشاهده مینمایید متعلق به روستایی در جنوب غربی Kunming در استان Yunnan از کشور پهناور چین میباشد. نکته جالب در باره این مکان زیبا این است که با تمام زیبایی هایی که دارد در لیست مناطق توریستی کشور چین جایی ندارد

زیبا ترین نقطه زمین

زیبا ترین نقطه زمین

زیبا ترین نقطه زمین

زیبا ترین نقطه زمین

زیبا ترین نقطه زمین

زیبا ترین نقطه زمین

زیبا ترین نقطه زمین

زیبا ترین نقطه زمین

زیبا ترین نقطه زمین

زیبا ترین نقطه زمین

زیبا ترین نقطه زمین





[ دوشنبه 89/8/10 ] [ 11:24 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]

با اینکه از ? سالگی ،پدرش او را ترغیب به اصلاح ریشش میکرد، اما او از این کار خودداری کرده …

خانم ویویان ویلر(Vivian Weeler) با ریشی به طول ?/?? سانت رکورد عجیبی را به نام خود ثبت کرد.


با اینکه از ? سالگی ،پدرش او را ترغیب به اصلاح ریشش میکرد، اما او از این کار خودداری کرده و اکنون به عنوان زنی که بلندترین ریش را در جهان دارد شناخته شده است!

منبع :  سیمرغ

[ دوشنبه 89/8/10 ] [ 11:21 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
 
محققان بریتانیایی در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند که در نگاهی کلی و فراگیر الکل از مواد مخدری مانند هروئین و کوکائین نیز خطرناکتر بوده و می‌تواند تأثیرات ویران‌کننده‌تری هم برای فرد و هم برای اجتماع داشته باشد.

به گزارش خبرنگار «تابناک اجتماعی»، محققان بریتانیایی در این تحقیق به بررسی موادی مانند الکل، کوکائین، هروئین، اکستازی و ماریجوانا پرداخته و آنها را بر اساس قدرت تخریبشان برای شخص مصرف کننده و همچنین برای جامعه رده بندی کردند.

معیارهای مد نظر در این تحقیق مانند میزان ایجاد اعتیاد و آسیب رسانی به بدن انسان در کنار موارد دیگری مانند آسیب به محیط زیست، فروپاشی خانواده‌ها و تحمیل هزینه‌های اقتصادی مانند هزینه‌های بهداشتی، خدمات اجتماعی و زندان بوده است.

هروئین، کراک و شیشه مرگبارترین مواد لقب گرفته‌اند اما با در نظر گرفتن تأثیرات گسترده‌تر اجتماعی بر جامعه و هم بر فرد الکل، هروئین و کراک و کوکائین مرگبارترین مواد بوده‌اند. به طور کلی هم الکل در رده نخست مرگبارترین مواد قرار گرفته و پس از آن هروئین، کوکائین، ماریجوانا و LSD در رده‌های بعدی جای گرفتند.

هزینه انجام این تحقیق از سوی مرکز مطالعات جرایم و عدالت بریتانیا پرداخت شده و روز دوشنبه در مجله پزشکی لنست منتشر شده است.
محققان معتقدند اختصاص این میزان امتیاز به الکل به دلیل استفاده گسترده‌تر از آن و پیامدهای ویرانگر آن نه تنها برای مصرف کننده بلکه برای اطرافیان اوست.

«ویم فن دن رینک» استاد روانشناسی و اعتیاد دانشگاه آمستردام می‌گوید: فقط کافی است به مسائلی  فکر کنید که در اثر مصرف الکل در یک مسابقه فوتبال پیش می‌آید.

مصرف بیش از حد الکل تقریبا باعث آسیب رساندن به همه سیستم‌های بدن می‌شود. این ماده همچنین با میزان بالاتر مرگ مرتبط بوده و درصد بیشتری از جرایم را نیز نسبت به هر ماده مخدر دیگری از جمله هروئین به خود اختصاص می‌دهد.

اما کارشناسان معتقدند غیرقانونی کردن الکل کاری غیرعملی و نادرست است. لسلی کینگ، مشاور مرکز مانیتورینگ مواد و الکل اروپا و یکی از نویسندگان این تحقیق می‌گوید: ما نمی‌توانیم به ممنوعیت الکل روی بیاوریم و به روزهای گذشته بازگردیم. الکل قویاً در فرهنگ ما ریشه دوانده و بیرون نخواهد رفت.

کینگ گفت: کشورها باید مصرف کنندگان مشکل دار را هدف قرار دهند و نه اکثریت گسترده‌ای از مردم را و در این زمینه دولت‌ها باید به برنامه‌های آموزشی و افزایش قیمت الکل به طرزی روی بیاروند که این ماده زیاد در دسترس نباشد.

محققان در این تحقیق به کشورها توصیه کرده‌اند که طبقه‌بندی مواد در کشورهایشان را مورد بازبینی قرار دهند. برای مثال سال گذشته در بریتانیا مجازات داشتن ماریجوانا افزایش یافت.
 
فن دن برینک می‌گوید: چیزی که دولت‌ها تصمیم به غیرقانونی بودن آن می‌گیرند همیشه مبتنی بر علم نیست و به عقیده وی، ملاحظات موجود در مورد سود و مالیات کالاهایی مانند مشروبات الکلی و دخانیات می‌تواند بر تصمیم دولت‌ها برای قانونمند کردن استفاده از این مواد تأثیرگذار باشد

[ دوشنبه 89/8/10 ] [ 11:18 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
سرویس بین الملل «تابناک» ـ روز گذشته در خبری با نام «تماس های احمدی نژاد و عبدالله، تکلیف را مشخص کرد»، از برخی مذاکرات انجام شده میان جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی درباره نقشه سیاسی آینده عراق پرده برداشت که این موضوع با واکنش سریع رسانه های وابسته به بقایای حزب بعث در عراق روبه رو شد.

به گزارش «تابناک عربی»، در بخشی از خبر یاد شده آمده بود: در پی اعلام پایان یافتن نسبی بحران نخست وزیری در عراق و اعلام «مالکی»، مبنی بر اینکه جریان «علاوی» در دولت آینده این کشور سهمی ندارند، شبکه خبری «الجزیره»، تحلیل این رویداد را بر مبنای تماس های تلفنی «احمدی نژاد» با «ملک عبدالله» و سفر یک روزه «مالکی» به تهران استوار ساخت.

در تحلیل «الجزیره» پیرامون این خبر آمده است، «علاوی» که سخت مورد حمایت عربستان است، امیدوار بود که «عبدالله» از او حمایت کند؛ اما دو تماس تلفنی «احمدی نژاد» با «عبدالله» در یک هفته، نشان از توافق هایی بین این دو چهره موثر در عراق دارد که سرانجام، این توافق به ضرر «علاوی» پایان یافت.
همچنین «نوری المالکی» با سفر یک روزه خود به تهران، این حلقه را کامل و در چند ساعت، رابطه مخالفان دولت عراق با هواداران خارجی را قطع کرد و حمایت بیشتر ایران را به دست آورد.»

اما گویا انتشار این خبر از سوی «تابناک»، سایت های خبری وابسته به بقایای حزب بعث سابق عراق را به شدت خشمگین کرده است. یکی از این پایگاه های خبری به نام «شط نیوز» در مطلبی با تحریف بخش هایی از خبر منتشر در «تابناک»، نوشت: دولت عراق نمی تواند بدون حمایت و پشتیبانی ایران حرکت کند و ثبات عراق در دست ایران است.

این سایت بعثی در ادامه با آوردن یک ضرب المثل عراقی، ضمن توهین به ایرانیان، نوشت: راست می گفت «علی الوردی» هنگامی که گفت: «بین عجم (ایرانیان) و رومی ها مشکلی هست؛ اما ما به آن مبتلا شده ایم».

این پایگاه خبری همچنین با انتخاب تیتری که می گوید، دولت جدید عراق بدون اراده ایران تشکیل نخواهد شد، تلاش دارد مخاطبانش را اقناع کند که رایزنی مالکی و دیگر شخصیت های سیاسی عراقی با مقامات ایرانی همه در این راستاست.

ضدیت این سایت خبری عراقی حتی در نگاه نخست به آن نیز قابل درک است، به گونه ای که از هشت خبر مهم منتشره در صدر این سایت، دست کم سه تا چهار خبر مستقیم به تخریب چهره ایران برمی گردد.


[ دوشنبه 89/8/10 ] [ 8:53 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
جاده کنونی این مسیر، بسیار صعب العبور است به طوریکه رانندگان ماشینهای سنگین از این مسیر به عنوان "جاده مرگ" یاد می کنند چرا که برای عبور از گردنه های این مسیر باید مسافت طولانی را پشت سر ماشینهای سنگین حرکت کرد و مجالی برای سبقت گرفتن وجود ندارد و با بررسیهای انجام شده در صورت رعایت تمام مقررات راهنمایی رانندگی مسیر یاد شده با وسیله سبک 3.5 ساعت و با وسیله نقلیه سنگین حدود پنج ساعت طول می کشد.
سرانجام پس از مدت های پروژه عظیم آزادراه خرم آباد - پل زال که نقشی محوری در مسیر ترانزیت کالا از مرکز به جنوب کشور دارد، مورد بهره برداری قرار گرفت پروزه ای که نه تنها باعث کاهش هزینه های اقتصادی کالا می شود بلکه در کاهش سوانح رانندگی و به تبع آن صدمات جانی نقش مهمی دارد.

به گزارش خبرنگار «تابناک اجتماعی»، با بهره برداری از این آزادراه که 25 کیلومتر تونل و 5 کیلومتر پل دارد مسیر ترانزیتی تهران ـ جنوب در حوزه لرستان حدود 2 ساعت کوتاه تر شد و گزارش ها از سالانه 400 میلیارد ریال صرفه جویی در مصرف سوخت حکایت دارد.



بنابر این گزارش، آزاد راه خرم‌ آباد - پل زال قسمتی از محور سراسری تهران - بندرامام خمینی(ره) است که به عنوان یکی از پروژه های مهم و اساسی کشور که عملیات اجرایی آن به همت بخش خصوصی انجام شده پس از گذشت چهار سال در ایستگاه افتتاح قرار دارد.

این پروژه که با سرمایه گذاری 50 درصدی بخش خصوصی انجام شده مسیر ارتباطی پیشین استان لرستان به خوزستان را حدود 60 کیلومتر کوتاه کرده و به دلیل ازادراه بودن نیز عابران این محور ارتباطی با زمان بسیار کمتری به مقصد خود می رسند.



اجرای این طرح به عنوان بخشی از آزادراه شمال -جنوب کشور از دی سال 1384 آغاز شد.

آزادراه 104 کیلومتری خرم آباد - پل زال، قطعه نخست آزادراه خرم آباد - اندیمشک است که با بهره برداری از آن، مسیر خرم آباد - اندیمشک در مقایسه با مسیر کنونی آن، 64 کیلومتر کوتاه تر می‏شود.

هزینه ساخت این آزادراه، 750 میلیارد تومان اعلام شده است.

50 درصد از این هزینه را دولت و 50 درصد آن را هم بخش خصوصی تامین کرد که به گفته مسئولین سهم دولت در مدت 5 سال از محل صرفه جویی در مصرف سوخت خودروها برگشت خواهد شد و بخش خصوصی هم دست کم در 18 سال حق دریافت عوارض از این آزادراه را خواهد داشت.



در این آزادراه، 14 دهنه تونل دوقلو به طول 25 کیلومتر، 28 پل بزرگ به طول 2 هزار و 600 متر و 2 تقاطع غیرهمسطح وجود دارد.

ساخت 130 کیلومتر راه دسترسی، 52 میلیون متر مکعب خاک برداری و خاکریزی، یک میلیون و 170 هزار تن آسفالت، شیب حداکثر 6 درصدی با وجود اختلاف ارتفاع هزار و 500 متری ابتدا و انتهای مسیر، قابلیت پوشش تلفن همراه و بهره مندی از سامانه پیشرفته برق اضطراری در داخل تونل‏ها از مشخصات فنی این طرح است.

کاهش سوانح رانندگی و افزایش ایمنی تردد، کاهش دو و نیم ساعت زمان سفر و کاهش مصرف سوخت از مزایای گشایش این آزاد راه است.

آزاد راه خرم آباد - پل زال به صورت چهار خطه با عرضی در حدود 26 متر ساخته شده که در مسیرهای با شیب بیش از 3 درصد، برای افزایش سرعت تردد یک باند اضافه شده است.
آزاد راه خرم آباد - پل زال قسمتی از بزرگراه آسیایی محسوب می‏شود که موجب تسریع و تسهیل در ارتباط نواحی شمالی و مرکزی کشور با مناطق جنوبی به ویژه بندر امام خمینی می‏شود.



با توجه به عبور جاده فعلی خرم آباد - پل دختر - پل زال از مناطق کوهستانی و پر پیچ و خم و وجود نقاط پر حادثه فراوان در طول این محور، احداث آزادراه خرم آباد - پل زال نقش مهمی در کاهش تصادفات رانندگی و تلفات ناشی از آن خواهد داشت چراکه این آزادراه به صورت باندهای رفت و برگشت جدا از هم طراحی شده و احتمال وقوع سوانح رانندگی در آن حداقل خواهد بود.

جاده ای به نام "جاده مرگ"
جاده کنونی این مسیر، بسیار صعب العبور است به نحوی که رانندگان خودروهای سنگین از این مسیر به عنوان "جاده مرگ" یاد می کنند چرا که برای عبور از گردنه های این مسیر باید مسافت طولانی را پشت سر ماشینهای سنگین حرکت کرد و مجالی برای سبقت گرفتن وجود ندارد و با بررسیهای انجام شده در صورت رعایت تمام مقررات راهنمایی رانندگی مسیر یاد شده با وسیله سبک 3.5 ساعت و با وسیله نقلیه سنگین حدود پنج ساعت طول می کشد.



مزایای اقتصادی احداث آزاد راه خرم آباد - پل زال

در حال حاضر عمده تخلیه بارها و صادرات و واردات کشور در بندرعباس انجام می شود که این بندر تا تهران حدود یک هزار و 400 کیلومتر فاصله دارد که در صورت ادامه این آزاد راه از پل زال تا اندیمشک و ادامه آن تا بندر امام خمینی میزان فاصله و صرفه جویی در هزینه، زمان و سوخت موجب تحول چشمگیری در زمینه حمل و نقل و صادرات و واردات خواهد شد.

در همین زمینه گزارشهای منتشره از سوی دولت حاکیست: در حال حاضر حدود 42 درصد صادرات نفتی و غیرنفتی از بنادر جنوبی انتقال می یابد که در صورتیکه آزاد راه خرم آباد - پل زال و ادامه آن در استان خوزستان به بهره برداری برسد این میزان به حدود 70 درصد خواهد رسید.

[ دوشنبه 89/8/10 ] [ 8:52 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]

شهریور ماه 1320 محمل اتفاقاتی چون ورود قواى متفقین به ایران، تبعید رضاخان به جزیره موریس، آغاز سلطنت محمدرضا پهلوی و در هم ریختن اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران است که مى‏بایست به طور دقیق تری مورد بررسى و مداقه قرار گیرد.

در همین رابطه سرویس تاریخی بولتن نیوز به واکاوی و کنکاش درباره این دوره مهم از تاریخ ایران پرداخت:

پایان عمر یک قلدر

گرایش رضاخان به ارتش نازی و شخص هیتلر باعث شده بود که نیروهای روسی و انگلیسی و آمریکایی نسبت به دوام پادشاهی رضا شاه دچار تردید شده و در صدد تغییر آن بر آیند. در این هنگام نیروهای روسی کشور را به اشغال خود در آورده و به سمت پایتخت در حال حرکت بودند. رضاخان، مردی که به قلدری و شجاعت و صلابت شناخته می شد به محض شنیدن این خبر، وحشت سراپای ش را گرفت و به فکر چاره جویی افتاد. فروغی، این پای ثابت لژ فراماسونری در ایران، به او پیشنهاد می دهد که در برابر روس ها مقاومت نکند زیرا این کار وضع را از همینی که هست بدتر خواهد کرد. رضاخان هم پذیرفت و در روز 5 شهریور به تمام واحدهای کشوری و لشگری دستور عدم مقاومت در برابر نیروهای متفقین را صادر می کند. در این روزها رضاخان به حدی لاغر شده و بنیه ش را از دست داده بود که پشت ش خمیده بود و توان راه رفتن بدون عصا را نداشت. اراده ش را هم از دست داده بود و حرف های ضد و نقیض می زد و هر که هر چه می گفت قبول می کرد.
 
 
 

سرانجام در روز 25 شهریور رضاخان استعفانامه ای را که فروغی تهیه کرده بود امضا کرد و به سمت اصفهان حرکت کرد. یکی از موضوعاتی که دولتمردان پهلوی در موردش صحبت چندانی نکرده اند چگونگی ماجرای روز استعفای رضاخان است. معلوم نیست به چه دلیل! فقط به این موضوع اشاره کرده اند که رضاخان گفت که «پیر و فرسوده شده ام و مسئولیت مملکت را باید به شخص جوان تری که ولیعهد من است بسپارم. از شما هم انتظار دارم که از وایعهد به عنوان شاه آینده حمایت کنید و پشتیبانی لازم را از او به عمل آورید.» حاضرین هم «اطاعت می شود قربان»ی گفتند و تعظیم کردند.
 
 

کل این مراسمی دقائقی بیشتر طول نکشید زیرا رضاخان عجله ی زیادی برای خروج از تهران داشت. هر لحظه ممکن بود نیروهای روس که حوالی کرج بودند وارد تهران شوند و او را به چنگ در بیاورند. هر چند محمدرضا در خاطرات ش سعی دارد این موضوع را کتمان کند و آن را به حساب روحیه تمکین ناپذیری پدرش از انگلیسی ها بگذارد اما واقعیت چیز دیگری بود.
رضاخان از اصفهان ابتدا به کرمان و از آنجا به بندرعباس رفته و با یک کشتی انگلیسی کشور را ترک می کند. ابتدا قرار بود طبق برنامه ی انگلیسی ها به بمبئی برود. رضاخان هم از این اتفاق خوشحال بود. اما در نزدیکی بمبئی یک دیپلمات انگلیسی سوار کشتی شده و خود را به رضاخان معرفی می کند و اطلاع می دهد که باید به جزیره موریس برود!

 
 


چگونگی به سلطنت رسیدن محمدرضا


انگلیسی ها هر چند برادر دیگر محمدرضا یعنی علیرضا را هم برای جانشینی رضاخان در نظر گرفته بودند اما در نهایت تن به سلطنت محمدرضا دادند. علیرضا در آن ایام حدود 19 سال سن داشت و از نظر خوی و ویژگی های اخلاقی و رفتاری شباهت زیادی به پدرش داشت. بی رحم و خشن و خشک و بدون منطق. به همین دلیل انگلیسی ها از او روی برگردان شدند.
در این میان چگونگى به سلطنت رسیدن محمدرضا و تعیین سرنوشت حکومت پهلوى خود اتفاقى است که از اهمیت بالایى برخوردار است.

 


 

این ماجرا را حسین فردوست که از دوران کودکى با محمدرضا همراه بوده و نه تنها به مثابه چشم و گوش وى، بلکه مهم‏تر از آن به مثابه مغز وى قلمداد گردیده، به شرح زیر بیان کرده است:
«دو هفته آخر سلطنت رضاخان، من درگیر مسایلى بودم که به سرنوشت بعدى حکومت پهلوى پیوند قطعى داشت. نزدیکى من به ولیعهد و دوستى منحصر به فرد او با من عاملى بود که سبب شد تا در این مقطع حساس نقش رابط او را با مقامات اطلاعاتى انگلستان عهده‏دار شوم... بعدازظهر یکى از روزهاى نهم یا دهم شهریور ماه ولیعهد به من گفت :
همین امروز به سفارت انگلستان مراجعه کن در آنجا فردى است به نام ترات که رئیس اطلاعات انگلستان در ایران و نفر دوم سفارت است. او در جریان است و درباره وضع من با او صحبت کن... من به سفارت انگلستان تلفن کردم و گفتم با مستر ترات کار دارم... خودم را معرفى کردم و گفتم از طرف ولیعهد پیغامى دارم از این موضوع استقبال کرد و گفت: همین امشب دقیقا رأس ساعت 8 به قلهک بیا!... سپس مشخصات خود را به من داد دقیقا رأس ساعت 8 فردى از درب سفارت خارج شد و از آن سمت خیابان به طرف من آمد. دیدم که مشخصات او با مستر ترات تطبیق مى‏کند. به هم رسیدیم به فارسى سلیس گفت: اسمتان چیست؟! گفتم: فردوست، گفت: خوب، من هم ترات! و دست داد. بلافاصله پرسید که موضوع چیست؟ گفتم که ولیعهد مرا فرستاده و نام شما را داده تا با شما تماس بگیرم و بپرسم که وضع او چه خواهد شد و تکلیفش چیست؟ تراست مقدارى صحبت کرد و گفت محمدرضا طرفدار شدید آلمان است... او دائما به رادیوهایى که در ارتباط با جنگ است... گوش مى‏دهد و نقشه‏اى دارد که خود تو پیشرفت آلمان در جبهه‏ها را برایش در آن نقشه با سنجاق مشخص مى‏کنى!... من به سعدآباد برگشتم و جریان را به محمدرضا گفتم. او شدیدا جا خورد و تعجب کرد که از کجا مى‏داند که من به رادیو گوش مى‏دهم و یا نقشه دارم و غیره!...

 
 

محمدرضا گفت: فردا اول وقت با ترات تماس بگیر و با او قرار ملاقات بگذار و بگو که همان شب با محمدرضا صحبت کردم و گفت که نقشه را از بین مى‏برم و رادیو هم دیگر گوش نمى‏کنم، مگر رادیوهایى که خودشان اجازه دهند آنها را بشنوم! شب بعد به همان ترتیب ترات را در همان محل دیدم... به ترات گفتم که محمدرضا گفته که نقشه‏ها را پاره مى‏کنم و ترات گفت: خوب ببینیم که او در این بیانش صداقت دارد یا خیر؟!...فعلاً جوابى جز این ندارم... جریان ملاقات دوم را به محمدرضا گفتم او بلافاصله رادیو را کنار گذاشت و دستور داد که نقشه و... را جمع‏آورى کنم... فکر مى‏کنم چهار یا پنج روز از اولین ملاقات بود که ترات گفت: امشب همانجا بیا! سر قرار رفتم. ترات گفت: محمدرضا پیشنهادات ما را انجام داده و این خوب است...به هر حال یک اشکال پیش آمده...روس‏ها صراحتا مخالف سلطنت هستند... آمریکاییها هم بى‏تفاوتند... ولى خود ما به سلطنت علاقه‏مندیم به دلایلى که آمریکایى‏ها متوجه نیستند... لذا من باید نخست با آمریکاییها صحبت کنم و آنها را توجیه کنم و زمانى که مسؤول مربوطه قانع شد، وزنه ما سنگین مى‏شود و دو نفرى به سراغ روسها خواهیم رفت. این بحث طبعاً چند روزى طول مى‏کشد ولى شما طبق معمول هر روز تلفن کن! به هر حال پس از حدود چهار پنج روز مجددا او را در همان محل و در همان ساعت دیدم گفت: من آمریکاییها را قانع کردم...یکى دو روز بعد باز ملاقات رخ داد و این بار ترات گفت که متأسفانه ما نتوانستیم روسها را حاضر به پذیرش محمدرضا کنیم!... نمى‏دانم حرفهاى ترات تا چه اندازه و تا چه حد با واقعیت منطبق بود؟! آیا واقعا چنین بود و یا مى‏خواست محمدرضا را بیشتر در ترس و انتظار و التهاب شدید قرار دهد؟!...بالاخره 24 شهریور بود که تراست به من گفت: با عجله همین امشب ترتیب کار را بده و هر چه زودتر محمدرضا به مجلس برود و سوگند بخورد و تأخیرى در کار نباشد. من به محمدرضا اطلاع دادم. او هم مقامات مربوط را تلفنى احضار کرد، توسط فروغى استعفانامه رضاخان که منتظر تعیین تکلیف ولیعهد بود، تقریر شد و مقدمات رفتن رضاخان و انتصاب محمدرضا به سلطنت تدارک دیده شد... به این ترتیب روز 25 شهریور استعفاى رضاخان و انتصاب محمدرضا به سلطنت اعلام شد و روز 26 شهریور محمدرضا در مجلس سوگند خورد و رسما شاه شد.»

اما سندى که در ذیل خواهید آمد نامه‏اى است که محمدرضا پهلوى، در این حال و هوا و در حالى که تا حدودى خیالش از انتصاب به تخت سلطنت، راحت شده، به مادرش نوشته است. عبارات مندرج در این سند، خود گویاى وضعیت اندرونى رضاخان در این دوران مى‏باشد که نیاز به تفسیر و تحلیل ندارد.

اشاره مندرج در نامه، مبنى بر این که: «ان‏شاءاللّه‏ مذاکرات تا یکى دو روز دیگر به پایان خواهد رسید» بیانگر اوضاعى است که از زبان فردوست نقل شد.
متن نامه محمدرضا به شرح زیر است:
 

سعدآباد 17 شهریور 1320

مادر بهتر از جانم را قربان و تصدق مى‏روم.

مادر عزیز مدتى است که از دیدار روى ماهت محرومم و از این جهت خیلى غمگینم مخصوصا اینکه در موقع سختى از هم دور شدیم حتى خداحافظى نمى‏توانستیم بکنیم اما الحمداللّه‏ که شماها همه سلامت هستید و ما اینجا از این لحاظ این چند روزه خیلى خوشوقت بودیم حالا هم انشاءاللّه‏ هر چه زودتر شد به دیدار هم نایل خواهیم شد. حالا که بحمداللّه‏ تا اندازه اوضاع روشن شده و خیال راحت‏تر شده است انسان وقتى به فکر بحران چند روزه مى‏افتد هم متأثر مى‏شود و هم خنده‏اش مى‏گیرد حقیقتا همه سراسیمه شده بودید گمان مى‏کنم حتى شما چند دندانتان افتاد در زندگى شخص چه اتفاقاتى مى‏افتد به این جهت اگر شخص سختى نبیند دنیا دیده نیست اما به عقیده من بهتر است انسان دنیا دیده نباشد ولى ضمنا از این سختى‏هاى بى‏فایده هم نبیند. امیدوارم حالا منزلتان راحت شده باشد و تا اندازه به شما خوش بگذرد و از اصفهان استفاده بکنید.
حال پدر مهربان و من و شاهپور به فضل پروردگار خوبست ولى البته از دورى شما غمگین هستیم و با اشتیاق تمام [در] انتظار دیدار وجود عزیزتان هستیم خوشبختانه همه روزه از شما تلگراف مى‏رسد و خیال ما را راحت مى‏کنید مادرجان عزیز خواهش مى‏کنم از طرف من از همه خیلى احوال‏پرسى کنید و بگویید که دائم به فکر آنها هستم و دورى آنها خیلى گران تمام مى‏شود اینجا انشاءاللّه‏ مذاکرات تا یکى دو روز دیگر به پایان خواهد رسید و بعد از آن امیدوارم که اوضاع تا اندازه به وضع عادى برگردد و بتوانیم دوباره با خیال راحت همدیگر را در آغوش بگیریم خدا شما همه را حفظ کند بیشتر از این مصدع اوقاتت نشده کاغذم را با دعا به وجودت خاتمه مى‏دهم.

پسر مهربانت محمدرضا پهلوى
 

 


 

 
 
 

در همین ایام شمس پهلوى و شوهرش ـ مهرداد پهلبد ـ نیز نامه مشترکى به همسر رضاخان نوشته‏اند که در فرازهایى از آن نیز وضعیت این خاندان در بدر، در شهریور 1320 به تصویر کشیده است. این نامه ـ که به خروج رضاخان از ایران مربوط مى‏باشد ـ به شرح زیر است :
 

 


پیشگاه علیاحضرت ملکه

به قدرى شمس و من از مفارقت علیاحضرت متأثر و غمگینیم که اندازه ندارد تمام طول راه صحبت مى‏کردیم که اگر علیاحضرت هم همراه بودند چقدر خوش مى‏گذشت.

علیاحضرت این را بدانند که هر جا باشیم در تمام اوقات به فکر محبت‏هاى بى‏پایان و الطافى که علیاحضرت همیشه در حق ما داشته‏اند خواهیم بود. امید کامل داریم که بزودى دو مرتبه از دیدار علیاحضرت مسرور گردیم. امروز پس از حرکت طرف ساعت 10 به نائین رسیدیم. ساعت 5/11 در اتاق کوچکى که قبلاً میز کوچکى در آن ترتیب داده بودند غذا خوردیم. اینک تا ساعت 2/5 اعلیحضرت همایونى استراحت مى‏فرمایند. شمس چند سطر زیر را مى‏نویسد. چون حکمران اصفهان مراجعت مى‏کند خواستم به وسیله این دو سطر خود را یادآور خاطر مبارک نموده و دستهاى علیاحضرت را از دور ببوسم.
مادر عزیزم و بهتر از جانم به همین زودى دلم برایتان تنگ شده که تمام مدت به فکر آن وجود عزیز هستم جاى ما امروز خیلى بد است الحمداللّه‏ که زود از اینجا خواهیم رفت مادر عزیز امیدوارم که زودتر طهران رفته و از دیدار برادر گرامیم مستفیض شوید و ایشان را از طرف من بوسیده و بگویید که چقدر غمگینم از اینکه نتوانستم براى این جدایى از ایشان خداحافظى کنم ممى عزیزم هر وقت چیزى لازم داشتید زود بنویسید که خریدارى کنیم البته نه از اینجا بلکه از امریکا.
مادرجان اگر فوزیه و اشرف از اساسیه منزلم خوششان آمد هر چه میل داشتند اجازه دهید که بردارند و تو را به خدا به اشرف خیلى کمک و محبت کنید امیدوارم که مدتى را که از من دور هستید ... و فامیل و دوستان سعى کنند سرتان را گرم کرده که کمتر دلتنگ باشید.
 

دختر پر مهرت شمس

 

 

 

 


 
 



[ دوشنبه 89/8/10 ] [ 8:48 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 315
بازدید دیروز: 311
کل بازدیدها: 1665603