علی داودی
 
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
به گفته این مرد فلسطینی، وی با هدف رقابت با شرکت "مرسدس"، نام خودروی خود را "مریم سدس" نامیده است.
یک مرد فلسطینی 65 ساله موفق شد یک خودروی جدید تولید کند که با برق کار می کند.

به گزارش خبرنگار «تابناک اجتماعی»، به گفته این مرد فلسطینی، وی با هدف رقابت با شرکت "مرسدس"، نام خودروی خود را "مریم سدس" نامیده است.

بنابر این گزارش، "محمود مجاهد تمیمی" که مخترع و تولید کننده این خودرو است، طی اظهاراتی در این باره گفت: خودرویی که من تولید کرده ام، سریع ترین خودروی جهان است که با برق کار می کند و این خودرو دوست طبیعت است و آلودگی ایجاد نمی کند.

ماشین ساخته وی، دارای ظرفیت برای 4 مسافر ، شامل راننده ، و 3 نفر در صندلی های جلو و عقب خودرو است.

این خودروی برقی 1.25 متر عرض ، 2.5 متر طول دارد و می تواند با سرعت 136 کیلومتر سرعت حرکت کند که البته در اصلاحات بعدی بیشتر نیز خواهد شد.

گفتنی است، این خودروی رقیب مرسدس بنز! هفته گذشته در نمایشگاه "فلسطین 2010" که در رام الله در کرانه باختری برپا شده بود، رونمایی و عرضه شد.

شایاین ذکر است، کمپانی مرسدس بنز در سال 2009 خودوروی الکتریکی را رونمایی کرد که می تواند از صفر تا 100 کیلومتر در ساعت در کمتر از 11 ثانیه سرعت گرفته و با سرعت بالای 150 کیلومتر در ساعت (93.75 مایل در ساعت) حرکت کند.

[ دوشنبه 89/9/8 ] [ 11:2 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]




http://khabaronline.ir/images/2010/11/image001.jpg

[ دوشنبه 89/9/8 ] [ 11:2 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
فارس: یک متخصص تغذیه گفت: دخترانی که شب‌ها دیر می‌خوابند در معرض خطر ابتلا به پوکی استخوان قرار دارند.

سیدضیاءالدین مظهری افزود:‌ دیر خوابیدن دختران را بیشتر در معرض خطر ابتلا به پوکی استخوان قرار می‌دهد و کم تحرکی و استفاده نکردن از آفتاب نیز خطر بروز این بیماری را باز هم بیشتر می‌کند.

وی گفت: افرادی که شب دیر می‌خوابند به دلیل بی‌خوابی میل به مصرف صبحانه ندارند و باید خواب کافی داشته باشند تا بتوانند صبح با نشاط از خواب بیدار شوند.

این متخصص تغذیه اضافه کرد: افرادی که در سنین رشد زود می‌خوابند امکان رشد بیشتری دارند و ذهن و جسم آنها آمادگی بهتری برای انجام کارهای مختلف دارد.

مظهری گفت: سم‌زدایی در بدن هنگام شب و خواب اتفاق می‌افتد و با طلوع آفتاب هورمون‌ها فعالیت خود را شروع می‌کنند و همه ساخته‌های بدن در طول شب را استحکام می‌بخشند

[ دوشنبه 89/9/8 ] [ 11:0 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
محمد خاتمی از حضور در مراسم عروسی فرزند قدرت الله علیخانی نماینده مردم قزوین در مجلس شورای اسلامی به دلیل حضور مهدی کروبی امتناع ورزید.   

به گزارش مشرق، در این مراسم که شب عید غدیر و در تالار سیاره واقع در میدان بهارستان برگزار شد، چهره هایی چون موسوی خوئینی ها، مهدی کروبی، علی یونسی، علی اکبر ناطق نوری، سید حسن و سید علی خمینی، مجید انصاری، عبدالله نوری، غلامحسین کرباسچی، سراج الدین موسوی، محمد علی ابطحی، سید علی و سید مصطفی محقق داماد، موسوی بجنوردی و برخی از نمایندگان مجلس حضور داشتند.

از سوی دیگر خاتمی با احتمال حضور کروبی در مراسم، ابتدا یکی از همراهان خود را به مراسم می فرستد تا از حضور یا عدم حضور کروبی و موسوی مطمئن شود که با مطلع شدن از شرکت کروبی در این مراسم، خاتمی که در نزدیکی میدان بهارستان بود از حضور در مراسم منصرف و به منزل باز می گردد.

به گفته یکی از میزبانان این مراسم خاتمی ضمن عذرخواهی برای عدم شرکت در این مراسم گفته بود؛ چون به من گفته بودند که موسوی و کروبی حضور ندارند به این مراسم آمدم اما فعلا بنا ندارم در مراسمی که کروبی و موسوی حضور داشته باشند شرکت کنم و این به صلاح همه است.

 از حاشیه های این مراسم می توان به بی اعتنایی و بایکوت ابطحی توسط طیف مجمع روحانیون اشاره کرد که وی مجبور می شود در میان مهمانان عادی بنشیند.

از دیگر حاشیه های این مراسم صحبت نکردن ناطق نوری و خوئینی ها با کروبی علی رغم اینکه توسط میزبان سر یک میز نشسته بودند اشاره کرد به نحوی که بعد از دقایقی موسوی خوئینی ها جای خود را عوض کرد!

همچنین صاحبان مجلس با کنترل شدید حاضران مانع از گرفتن هرگونه عکس و فیلم توسط میهمانان می شدند.

از نکات قابل توجه این مراسم عدم دعوت خانواده عروس(موسوی بجنوردی) و داماد(علیخانی) از میرحسین موسوی برای شرکت در مراسم بود که بارها از سوی برخی مهمانان مورد سئوال قرار گرفت که میزبانان اعلام کردند موسوی دعوت نشده است

[ یکشنبه 89/9/7 ] [ 10:56 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
یک قطعه سنگ غول پیکر به وزن هزار تن در پی فوران آتشفشان «ایجاف جالاجوکول» در ایسلند از دامنه یک کوه یخی جدا شد و به داخل دره سقوط کرد.

به گزارش خبرگزاری مهر، در ابتدای سال جاری آتشفشان «ایجاف جالاجوکول» در ایسلند فوران کرد. در اثر گرمای حاصل از مواد مذاب یخهای کوه یخی ذوب شد و یک قطعه سنگ غول پیکر به وزن هزار تن و ارتفاع 50 فوت (حدود 5/15 متر) از بالای این کوه جدا شد و به داخل دره سقوط کرد.

یک عکاس ایسلندی 52 ساله به نام «رگنار سیگوردسون» هفته‌ها وقت خود را برای شکار صحنه‌های دراماتیک حاصل از فوران این آتشفشان در اطراف این کوه صرف کرد و توانست بیش از 10 هزار تصویر از این آتشفشان را به ثبت برساند.

«رنگار» تمام این سفرها را به همراه همسرش انجام داد. وی در این خصوص توضیح داد: «ما یک تیم هستیم و این بسیار مهم است که تمام تصمیمات را با هم بگیریم.»

دهانه آتشفشان «ایجاف جالاجوکول» 8 /1 مایل (حدود 90/2 کیلومتر) پهنا و 5/ 2 مایل (بیش از 4 کیلومتر) عرض دارد.

براساس گزارش دیلی میل، از 3 تا 5 مارس گذشته، حدود سه هزار زلزله در مرکز فعالیت این آتشفشان رخ داد. ابعاد توده خاکستر همراه با گدازه‌های بسیار داغی که به دمای هزار درجه سانتیگراد می‌رسیدند 55 هزار فوت بود.



عظمت سنگ در برابر انسان!




توده خاکستر به همراه گدازه‌های آتشفشان





[ یکشنبه 89/9/7 ] [ 10:55 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
این اطلاعیه می افزاید: در آخرین ساعات شب گذشته و طی پرواز شماره 517 شرکت هواپیمایی ایران ایر در مسیر تهران- دمشق، فردی با هویت مشخص و از عناصر وابسته به ضد انقلاب با ایجاد رعب و وحشت درون پرواز و در بین مسافرین با ادعای بمب‌گذاری و انجام مقدمات اولیه قصد ربایش این هواپیما به مقصد مورد نظر را داشت.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اطلاعیه ای از ناکامی تلاش ضد انقلاب برای ربایش هواپیمای جمهوری اسلامی در مسیر تهران- دمشق خبر داد.

به گزارش سپاه نیوز؛ در بخشی از این اطلاعیه آمده است:

با اقدام قاطع و به موقع گارد امنیت پرواز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و هوشیاری کروی پرواز، تلاش یکی ازعناصر وابسته به ضد انقلاب برای ربودن هواپیمای جمهوری اسلامی ایران در مسیر تهران- دمشق ناکام ماند.

این اطلاعیه می افزاید: در آخرین ساعات شب گذشته و طی پرواز شماره 517 شرکت هواپیمایی ایران ایر در مسیر تهران- دمشق، فردی با هویت مشخص و از عناصر وابسته به ضد انقلاب با ایجاد رعب و وحشت درون پرواز و در بین مسافرین با ادعای بمب‌گذاری و انجام مقدمات اولیه قصد ربایش این هواپیما به مقصد مورد نظر را داشت.

این اطلاعیه در ادامه با اشاره به عملیات نیروهای حفاظت هواپیمایی سپاه در مقابله با این فرد آورده است: پس از دستگیری عامل اجرای نقشه هواپیما ربایی و انجام اقدامات تامینی لازم ازجانب نیروهای متخصص امنیتی، این هواپیما با انجام مسافرگیری به مقصد تهران بازگشت.

در پایان این اطلاعیه خاطر نشان شده است: پرونده موضوع به مراجع ذی صلاح تحویل و در حال رسیدگی است.

[ یکشنبه 89/9/7 ] [ 10:54 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
مرد زن فروش هندی توسط پلیس بازداشت شده و رسما متهم شد.

به گزارش خبرآنلاین به نقل از ایندیا تایمز مظنون بیش از 60 زن را اغفال نموده و بعد از ازدواج آنها را فروخته است.

بر این اساس ویکی بیسوارکارما بیست و هفت ساله متهم شد که در یک دوره 5 ساله دختران مذکور را از مناطق فقیر و روستایی فریب داده و بعد از ازدواج آنها را برای فاحشگی و بردگی فروخته است.

پلیس مظنون را در منطقه دارجیلینگ که از مناطق چایکاری در بنگال غربی است بدام انداخته و بازداشت نمود. این منطقه در غرب ایالت بنگال غربی قرار داشته و اغلب مردمان ان فقیر هستند و برای امرار معاش در مزارع چای با درآمد بسیار پایین زندگی کرده و روزگار می گذرانند. پلیس مدارکی را بدست آورده که نشان می دهد ویکی زنان را به مبالغی بین هفتاد هزار تا 100 هزار روپین معادل 973 تا 1390 پون فروخته است.

پلیس با ردیابی قربانیان توانسته هویت 9 قربانی این فرد را که به بردگی جنسی مشغول بوده اند را یافته و مورد شناسایی قرار دهد. مظنون توسط پلیس به چند مورد ضرب و شتم و کلاهبرداری و قاچاق غیر قانونی زنان برای بردگی جنسی متهم شده است.

ویکی هر از چند گاه موقعیت خود را تغییر داده و هر بار با شکل و شمایلی متفاوت وارد دهکده های این منطقه می شده است و بدلیل ظاهری متناسب خانواده های قربانیان را فریب می داده است. در اغلب موارد نیز خود را سربازی معرفی می کرده که خدمتش به زودی پایان می یابد و دنبال همسر برای آینده خود است و بدین ترتیب آنها را اغفال می کرده است.

خانواده های قربانیان هم که بدلیل موقعیت بدی که دارند وبدلیل فقر به وی اعتماد کرده و دختران خود را به وی می دادند. دبندرا پراساد از افسران پلیس هند در بنگال غربی می گوید متهم با گرفتن ژستهای منحصر به فرد در پوشش سرباز ترحم خانواده ها را به خود جلی می کرده است و با پیش کشیدن ازدواج آنها را فریب می داده است.

به گفته این مقام مردم در این مناطق فقیر بوده و برای سیر کردن شکمشان دست به هر کاری می زنند و متهم با دانستن این موضوع از موقعیت انها سوء استفاده می کرده است.
پرونده وی به دادگاه ارجاع شده تا در اسرع وقت محاکمه گردد

[ یکشنبه 89/9/7 ] [ 10:53 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
هنگامی‌که انسانی نمی‌تواند از نبوغ خود به‌درستی استفاده کند در این صورت است که نبوغ عاملی می‌شود برای کلاهبرداری!
همیشه دانشمندان یا هنرمندان نبوده‌اند که با انجام کارهایی که قبلاً کسی آنها را انجام نداده و یا با خلق اثری که مشابه آن وجود نداشته، به تاریخ پیوسته باشند.

به گزارش شبکه ایران، کلاهبرداران هم در تاریخ جایی برای خود دارند. بوده‌اند کسانی که در دنیا چیزهایی را جعل کرده‌اند که عقل هیچ بنی‌بشری به آن نمی‌رسیده! در زیر مروری داشته‌ایم بر تعدادی از همین خلافکاران که از نبوغ خود جهت ارضای امیال مادی خویش  استفاده کرده‌اند نه خدمت به همنوعان!
 

ویکتور لوستیگ (Victor Lustig)

سلطان کلاهبرداران تاریخ، مردی که برج ایفل را فروخت، مسلط به پنج زبان زنده‌ دنیا، صاحب 45 اسم مستعار با سابقه بیش از 50 بار بازداشت آن هم فقط در کشور آمریکا، مردی که می‌توانست زیرک‌ترین قربانیانش را نیز گول بزند، در سال 1890 در بوهمیا (کشور کنونی چک) در یک خانواده متوسط به دنیا آمد و در سال 1960 به آمریکا رفت.
سالی که بازار سهام به شدت رشد می‌کرد و به نظر می‌رسید که همه روز ‌به ‌روز پولدار‌تر می‌شوند و لوستیگ آنجا بود که از این موضوع سود برد.
در سال 1925 و پس از انجام چندین فقره کلاهبرداری بی‌عیب ونقص و پرسود، ویکتور به فرانسه و شهر پاریس رفت و در آنجا شاهکار خود را اجرا کرد. فروختن برج ایفل!


ایده این کلاهبرداری بعد از خواندن یک مقاله کوچک در روزنامه به ذهن ویکتور رسید. در این مقاله آمده بود که برج ایفل نیاز به تعمیر اساسی دارد و هزینه این کار برای دولت کمرشکن خواهد بود.
دینگ! زنگی در سر ویکتور صدا کرد و بلافاصله دست به کار شد. ابتدا اسناد و مدارکی تهیه کرد که در آنها خود را به عنوان معاون ریاست وزارت پست و تلگراف وقت جا زد و در نامه‌هایی با سربرگ‌های جعلی، شش تاجر آهن معروف را به جلسه‌ای دولتی و محـرمانه در هتل کــرئون (Creon) که محلی شناخته شده برای قرار‌های دیپلماتیک و مهم بود، دعوت کرد.
شش تاجر سر وقت در سوئیت مجلل ویکتور حاضر بودند. ویکتور برای آنها توضیح داد که دولت در شرایط بد مالی قرارگرفته است و تأمین هزینه‌های نگه‌داری برج ایفل عملاً از توان دولت خارج است. بنابراین او از طرف دولت مأموریت دارد که در عین تألم و تأسف، برج ایفل را به فروش برساند و بهترین مشتریان به نظر دولت، تجار امین و درستکار فرانسوی هستند و از میان این تجار، شش نفر دعوت شده به جلسه مطمئن‌ترین افرادند. ویکتور تأکید کرد به دلیل احتمال مخالفت عمومی، این مسئله تا زمان قطعی شدن معامله مخفی نگه داشته خواهد شد.

چهار روز بعد خریداران پیشنهاد خود را به مأمور دولت ارائه کردند. ویکتور به دنبال بالاترین رقم نبود، ‌او از قبل قربانی خود را انتخاب کرده بود؛ مردی که نامش در کنار ویکتور در تاریخ جاودانه شد! بله: آندره پواسون؛ در بین آن شش نفر، آندره کم‌سابقه‌ترین بود و امیدوار بود که با برنده شدن در این مناقصه، یک‌شبه ره صدساله را طی کند و کلاهبردار باهوش به خوبی متوجه این موضوع شده بود.  ویکتور به آندره اطلاع داد که در مناقصه برنده شده است و اسناد جهت امضا و تحویل برج در هتل آماده امضاست.

اما همان‌طور که تاجر عزیز می‌داند، زندگی مخارج بالایی دارد و او یک کارمند ساده بیش نیست و در این معامله پر سود با اعمال نفوذ خود توانسته است ایشان را برنده کند و... آندره به خوبی منظور ویکتور را فهمید! پس از پرداخت رشوه، اسناد معامله امضا شد و آندره پواسون پس از پرداخت وجه معامله، صاحب برج ایفل شد! فردای آن روز وقتی آندره و کارگرانش به جرم تخریب برج ایفل توسط پلیس بازداشت شدند، ویکتور لوسینگ کیلومترها از پاریس دور شده بود. در حالی که در یک جیبش پول فروش برج بود و در جیب دیگرش رشوه!

هان ون میگه‌رن (Han Van Meegeren)

نقاش و کپی کننده آثار هنری، باهوش‌ترین و زبردست‌ترین جاعل تابلوهای نقاشی، مردی که سر نازی‌های آلمانی کلاه گذاشت، مردی که اگر کلاهبردار نمی‌شد، بی‌شک یکی از مهم‌ترین نقاشان قرن بیستم بود، در سال 1889 در هلند به دنیا آمد. از کودکی عاشق رنگ‌ها بود و در جوانی با تأثیر از نقاشی‌های دوره طلایی هلند، تابلوهای زیادی خلق کرد.
اما منتقدان، آثار او را بی‌روح و تقلیدی و تکراری نامیدند و میگه‌رن سرخورده از این برخورد و برای اثبات توانایی‌هایش به منتقدان تصمیم گرفت که آثار بزرگان دوره طلایی همچون «فرانس هالس» و «ورمیه» را کپی کند.


میگه‌رن با پشتکار زیاد فرمول رنگ‌های قدیمی و نحوه ساخت بوم‌های آن زمان را پیدا کرد. او کار را شروع کرد و آن ‌قدر ماهرانه این کار را انجام داد که تیزبین‌ترین کارشناسان نیز از تشخیص بدلی بودن آثار ناتوان بودند و میگه‌رن با اطمینان کامل، در نقش یک دلال، تابلوهایش را به‌عنوان آثار کشف‌شده دوره طلایی به مجموعه‌داران و گالری‌ها ‌فروخت. در همین دوران بود که اروپا درگیر جنگ جهانی دوم شد.
یکی از مشتریان پر و پا قرص او، مارشال گورینگ از سران درجه اول حزب نازی آلمان بود که علاقه فراوانی به آثار نقاشان هلندی داشت و تعداد زیادی از کارهای میگه‌رن را به مجموعه خود اضافه کرد.

اما زمانه بازی دیگری را در سر داشت. آلمان‌ها در جنگ شکست خوردند و میگه‌رن به جرم فروش میراث فرهنگی هلند به نازی‌ها بازداشت و در دادگاه متهم به خیانت به وطن شد که مجازاتش اعدام بود. میگه‌رن در دادگاه واقعیت را ابراز کرد، اما هیچ‌کس حرف‌هایش را باور نکرد. تابلوهای جعلی در دادگاه توسط کارشناسان مورد بازبینی قرار گرفت و همگی بر اصل بودن آنها صحه گذاشتند. هیچ‌کس باور نمی‌کرد کسی بتواند با چنین دقت و ظرافتی این آثار را جعل کند. میگه‌رن از دادگاه درخواست کرد که وسایل مورد نیازش را در اختیارش بگذارند تا در حضور همه، یکی از آثار دوره طلایی را جعل کند!

میگه‌رن از اتهام خیانت تبرئه شد، اما به جرم جعل آثار هنری به زندان محکوم شد و چند سال بعد درگذشت. میگه‌رن به‌عنوان یک کلاهبردار در کار خود موفق بود، اما مشتری اصلی او گورینگ از او زیرک‌تر بود. اسکناس‌هایی که گورینگ در ازای تابلوها به میگه‌رن می‌داد همگی تقلبی بودند!


فرانک ویلیام آباگ ‌نیل (Frank William Abagnale)

صاحب کلکسیونی از انواع کلاهبرداری‌ها، قاضی، خلبان، جراح و استاد دانشگاه! و کسی که زندگی‌اش دستمایه ساخت فیلم «اگه می‌تونی منو بگیر» شد، در سال 1948 در آمریکا به دنیا آمد. وقتی او چهارده ساله بود پدر و مادرش از یکدیگر جدا شدند و این ضربه روحی بزرگی برای فرانک بود. دو سال بعد از خانه فرار کرد و به نیویورک رفت و در آنجا بود که فهمید برای امرار معاش چاره‌ای به‌جز کلاهبرداری ندارد.

پس از مدت کوتاهی او به یکی از حرفه‌ای‌ترین جاعلان چک بدل شد و چنان در کار خود مهارت پیدا کرد که هیچ بانکی قادر به تشخیص جعلی بودن چک‌های او نبود. فرانک برای آن‌که بتواند بدون پرداخت پول بلیت با هواپیما سفر کند، ‌با جعل کارت‌های شناسایی و مدرک خلبانی، ‌خود را به عنوان خلبان خط هوایی پان‌امریکن جا زد و از امتیاز خلبان‌ها برای مسافرت مجانی استفاده کرد. این موضوع لو رفت، اما قبل از آن‌که دست پلیس به او برسد، به شهر جورجیا فرار کرد و با هویت جعلی تازه‌ای، به عنوان یک دکتر در یک آپارتمان ساکن شد. از قضا در همسایگی فرانک یک دکتر واقعی زندگی می‌کرد و به فرانک پیشنهاد داد تا در بیمارستان شهر، مشغول به کار شود و فرانک این پیشنهاد را پذیرفت و 11 ماه به عنوان متخصص جراحی اطفال در آن بیمارستان به درمان بیماران پرداخت!


پس از آن به شهر لوئیزیانا رفت و با جعل مدرک حقوق از دانشگاه هاروارد به عنوان دادستان در دادگاه محلی لوئیزیانا استخدام شد. او پس از چندماه توسط یکی از فارغ‌التحصیلان واقعی هاروارد شناخته شد، اما قبل از آن‌که دستگیر شود، از آنجا به ایالت یوتا گریخت و با جعل مدرک دانشگاه کلمبیا، در دانشگاه بریگام در رشته جامعه‌شناسی شروع به تدریس کرد!
او سرانجام در سال 1969 در فرانسه دستگیر شد و زمانی که پلیس فرانسه این موضوع را اعلام کرد، 26 کشور خواستار محاکمه او در کشورشان شدند! فرانک به آمریکا منتقل شد و در آنجا به 12 سال زندان محکوم شد، ولی پس از گذراندن پنج سال آزاد شد.
فرانک آباگ نیل هم اکنون به‌عنوان کارشناس خبره جعل اسناد و چک با پلیس آمریکا همکاری می‌کند و با تأسیس شرکت آباگ‌نیل و شرکا به بانک‌ها نیز مشاوره می‌دهد!

حسین ک.( Hoseyn.k)

کلاهبردار وطنی، مردی که کاخ دادگستری را فروخت، حدود 70 سال پیش در شهریار متولد شد.  ح.ک مردی بی‌سواد ولی باهوش بود و بی‌تردید اگر تحصیلات مناسبی داشت، به یکی از بزرگان ادب و علم کشور بدل می‌شد. اما او از جوانی به راهی غیر از آن کشیده شد.  حسین.ک با کلاهبرداری‌های کوچک روزگار می‌گذراند، اما این کارها برای مردی با هوش او کارهایی کوچک محسوب می‌شدند. تا این‌که یک روز طعمه بزرگ‌ترین کلاهبرداری خود را در جلوی در سفارت انگلیس شکار کرد؛ دو توریست آمریکایی که به دنبال خرید یک هتل در ایران بودند.

ح.ک آنها را به دفترش که در خیابان گیشا بود دعوت کرد و در آنجا به آنها پیشنهاد خرید یک ساختمان بزرگ و مجلل را به قیمت بسیار مناسب داد. این ساختمان، کاخ دادگستری بود که در خیابان خیام قرار داشت و هنوز هم به عنوان ساختمان دادگستری از آن استفاده می‌شود. قرار بازدید از کاخ برای فردای آن روز گذاشته شد و ح.ک همان روز عصر به آنجا رفت و با تطمیع اتاقدار وزیر وقت دادگستری، دفتر کار وزیر را برای مدت یک‌ساعت اجاره کرد.

فردای آن روز قبل از آمدن مشتری‌ها، 200 جفت دمپایی پلاستیکی تهیه کرد و جلوی در اتاق‌های کاخ که یک ساختمان اداری محسوب می‌شد و در آن ساعت خالی بود، گذاشت. به اتاق وزیر رفت و منتظر شکارهایش شد. آمریکایی‌ها سروقت آمدند و ح.ک به عنوان صاحب آن عمارت، تمام ساختمان را به آنها نشان داد و وقتی مشتری‌ها درخواست دیدن داخل اتاق‌ها را داشتند،‌ به بهانه بودن مسافران و با نشان دادن دمپایی‌ها، آنها را منصرف می‌کرد.
مشتریان ساختمان را پسندیدند و به پول رایج آن زمان 500 هزار تومان به ح.ک پرداخت کردند و خوشحال از این معامله پرسود، برای تحویل ساختمان 10 روز دیگر مراجعه کردند.

اما همانجا بود که فهمیدند چه کلاه بزرگی بر سرشان رفته است. ح.ک همان روز معامله، به مصر فرار کرد و بعد از چند ماه زندگی در آنجا، به ایران بازگشت. اما در ایران بازداشت و به زندان محکوم شد و چند سال بعد از وقوع انقلاب اسلامی فوت کرد. ح.ک یک کلاهبردار ذاتی بود،‌حتی در زندان! او تلویزیون زندان را به یکی از زندانیان به قیمت 100 تومان فروخت و وقتی آن زندانی بعد از آزادی تلویزیون را زیر بغل زد و می‌خواست آن را با خود ببرد، فهمیده بود که چه کلاهی بر سرش رفته و مضحکه بقیه شده است!


[ یکشنبه 89/9/7 ] [ 9:22 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
جمع آوری ضایعات پلاستیکی از کانال‌های جنوب تهران و کارگاه‌های تفکیک پسماند



































































[ یکشنبه 89/9/7 ] [ 9:21 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
به هر حال، استدلالات سخیف این مکشوفة دور از وطن (!) خردک آبروی طیف متبوعش را هم برده که داعیه داشتند وضع جامعه را بهبود بخشیده اند. اکنون با زبان باز کردن او و امثالش بیش از پیش روشن می شود که در آن زمان های نه چندان دور مردم گرفتار چه مصائبی بودند و اینان که می بایست کاری می کردند، هیچ نکردند جز فریب...
فریبا داوودی مهاجر، از وابستگان دولت اصلاحات، اخیراً در یادداشتی در مورد خودسوزی زنان در استان های غربی ایران، این آسیب اجتماعی را با استفاده از آمار دورة اصلاحات توصیف کرده و بر اساس آن آمار، دولت کنونی را متهم به بی توجهی به این آسیب نموده است!

به گزارش خبرنگار بولتن، وی که پس از کشف حجاب در برابر دوربین های تلویزیونی غرب در محافل دست چندم فرنگ پذیرفته شد، در این یادداشت به طرز ناشیانه ای کوشیده است با چنگ زدن به چند رقم و عدد، آن هم ارقام و آمار مربوط به زمانی که با همفکرانش در دولت اصلاحات مشغول ترویج دیدگاه های فمینیستی بوده، احساسات خوانندگان مطلبش را تحریک کند.



وی خودسوزی زنان را در برخی مناطق غربی کشور، به دلیل فقر و مسائل ناموسی عنوان کرده بی آنکه توضیح دهد افراد محروم در دیگر مناطق دورافتاده کشور هم هستند که اتفاقاً بسیار با آبرو و پرهیزگارند و تحت هیچ شرایطی تن به رفتارهای ناهنجاری مانند خودسوزی نمی دهند؛ همان هایی که در طول شانزده سال به اصطلاح توسعه اقتصادی و سیاسی از مدار توجه آن دولت ها خارج بودند و چه توهین هایی را که از همین جماعت غربزده هرهری مذهب نشنیدند.


داوودی مهاجر، که به اعتراف صریح خودش سال ها برای حفظ ظاهر و استفاده از بیت المال حجابش را در داخل کشور رعایت می کرده، این آسیب را ناشی از ترس، خشونت جنسی، احساس بی قدرتی، فقر، ناامیدی از آینده، تهمت های ناموسی، اعتیاد، مشکلات خانوادگی، مشکلات روانی، احساس حقارت و ازدواج های اجباری، تعدد زوجات همسر و موانع دشوار برای طلاق و محدودیت های بی رویه و یا ممانعت از ازدواج با فردی که به او علاقه دارند و یا تاثیرات مهاجرت و تبعات آن و فقر فرهنگی و فرهنگ قبیله ای و تفاوت سنی زیاد میان زن و شوهر عنوان کرده است؛ یعنی هر چه آسیب و رفتار غلط به ذهنش رسیده روی کاغذ آورده است!نکته عجیب اینکه فریبا داوودی مهاجر با این همه مشکلات چرا دست به خودسوزی نزده است !؟

با اندکی مطالعه، به راحتی می توان فهمید که این معضلات و رفتارهای ناهنجار، در همه جای جهان، حتی در غرب، به وفور و به گونه های مختلف وجود دارد و از پیامدهای سرمایه داری کثیف غربی است. همان سرمایه داری که برای پذیرش یک فرد، او را وادار به هر کاری، حتی برهنه شدن در برابر دوربین ها می کند...

نکته قابل تأمل این است که در زمانی که وی به مغز کوچکش فشار می آورده تا این متن بی سر و ته را بنویسد، یکی از متخصصان زن ایرانی در زندانهای آمریکا تحت شکنجه های شدید قرار داشته است اما وی و همفکرانش هیچ گونه اشاره ای به این زندانی ایرانی نکرده اند و از هیچ مقام آمریکایی در مورد او چیزی نپرسیده اند.




او که اکنون در بلاد فرنگ «آزادانه» زندگی می کند، چرا از خشونت های خانگی و انواع انحرافات اخلاقی در غرب که آمارش هر روز رو به فزونی است سخنی نمی گوید؟ در آمریکا در هر دقیقه یک رفتار خشونت آمیز منجر به ضرب و جرح رخ می دهد، ده ها هزار کودک در خانواده های آمریکایی تحت آزارهای مختلف قرار دارند، آمار رفتارهای شنیع جنسی آنچنان زیاد است که اساساً مسئولین آمریکایی دیگر به فکر مهار و اصلاح آن هم نیستند.




اگر فریبا داوودی و امثال او، درست از مرکز مفاسد اخلاقی، برای خودسوزی زنان در مناطق دورافتاده ایران - که به گواهی آمار علمی و دقیق، امروز بسیار کمتر از هفت سال پیش شده است - دل می سوزانند، برای این نیست که واقعاً دوستدار این مردمند؛ که اگر چنین بود در همان سال هایی که در دولت اصلاحات با ظاهرسازی و ظاهرفریبی در پی استفاده از امکانات بیت المال بودند، کمی هم به این موضوع فکر می کردند و لااقل یکی دو بار به همین مناطق محروم می رفتند. هدف این فرد و همفکرانش تنها این است که عقده های سرکوب شده خود را نسبت به نظام جمهوری اسلامی ایران خالی کنند و برای همین است که در این یادداشت به دولت و نظام اسلامی ایران حمله می کند.






[ یکشنبه 89/9/7 ] [ 9:19 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 174
بازدید دیروز: 342
کل بازدیدها: 1665804